وبلاگ ایرج اعتمادی

ساخت وبلاگ
نگاهی به رمان آن تابستان اثر ایرج اعتمادیحامد محمدزاده رئیس انجمن شعر قشمحامد محمدزاده شاعر و رئیس انجمن شعر قشم، در یادداشتی بر رمان آن تابستان اثر ایرج اعتمادی، داستان را از نظر زبان و محتوا تحلیل و بررسی کرده که در ادامه می‌خوانیم. آخرین رمان بلندی که خوانده‌ام برمی‌گردد به رمان کلیدر در حدود بیست و پنج سال پیش و به زمانی که هنوز ارتباطم با داستان ادامه داشت و یک‌سره به دنیای شعر نپیوسته بودم و بعد از آن گاه‌گداری هم اگر داستانی خوانده‌ام یا داستان کوتاه بوده است و یا داستان‌هایی که توسط نویسندگان هم‌زیستگاهم در قشم تحریر شده‌اند که گمان نمی‌کنم مجموع آنها هم از دو برابر انگشتان دست طی این همه سال بیشتر شده باشد، بطور کلی شعر به گونه‌ای اوقات ازآدم را تسخیر و به زیر پر وبال خود کشیده است که پرداختن به هر کار نوشتاری دیگری آنقدر برایم سخت شده که مرا به یاد کودکی‌ها و از دست دادن فرصت  نوشتن مشق‌های شبانه‌ام می‌اندازد. با این‌حال و با همه‌ی این‌ها نمی‌شد و نمی‌توانستم چشمم را به روی همه‌ی کارهای ارائه شده توسط معدود نویسندگان ساکن قشم ببندم، به‌ویژه اگر آن کار توسط کسی نوشته شده باشد که در عرصه روزنامه‌نگاری اسم و رسمی هم بهم زده باشد.اولین کتاب داستانی که تحت عنوان پسر ناخدا ابراهیم از این نویسنده خواندم شاید نزدیک به ده سال پیش باشد؛ تجربه‌ای که به نظر من هنوز نویسنده  بین نگارش داستانی وقایع و نگارش ژورنالیستی آن در حالت تعلیق قرار داشت، نخواسته بود و یا نتوانسته بود مرزبندی بین این دوشیوه نگارش را تا به انتها رعایت کند و علیرغم شیوایی و جاذبه اکثر بخش‌های آن اثر، قسمت‌های پایانی به دلیل گرایش غالب به سمت وقایع‌نویسی به ارزش کار آسیب وارد کرده  بود.دوم وبلاگ ایرج اعتمادی...
ما را در سایت وبلاگ ایرج اعتمادی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : irajetemadio بازدید : 230 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 9:46

نگاهي به رمان پسر ناخدا اثر ايرج اعتماديچو از آبش برون آری بمیردوفا داری ز ماهی باید آموخت✍️محمدرفيع طاهري؛ روزنامه ندای هرمزگان/ پیوند کرانه (ساحل) ‌نشینان با دریا را هیچ خیزابه‌یی (موجی) نمی‌تواند بگسلد و "آبخَست" (جزیره) نشینان پیوندشان با دریا از آنان هم  پایدارتر و پیمانشان استوارتر است چون کرانه نشین بر لب دریا پشتش به خشکی گرم‌است و خشم و خروش دریا برای او مانند یک شوخیِ  با مزه دیدنی‌ست ولی "آبخَست" ‌نشینان که خورشیدشان از دریا بر می‌آید و در دریا فرو می‌نشیند خاور و باختری جز دریا ندارند و بودن و زیستنشان به دریا وابسته است.بیش از هر چه به ماهی می مانند.این‌که گفته‌اند؛(چو از آبش برون آری بمیردوفا داری ز ماهی باید آموخت)باید در بارهء آبخَست‌نشینان گفته باشند که در نگاهشان همه‌چیز به رنگ دریاست.زمین و آسمان و کوه و در و دشت همه آبی‌اند و آبی‌رنگ. گم شدن در کوه‌های "عمان" و چند شبانه روز در گرمای توانفرسای آن‌جا تشنگی کشیدن و از پا درآمدن و مردنِ یکی‌یکیِ همراهان، درست مانند در دریا افتادن و با خیزابه‌ها سینه‌به‌سینه دست و پنجه نرم کردن و گم شدن و جز آب دریا و آبیِ آسمان هیچ‌چیز و هیچ‌جا را ندیدن و در آب فرو رفتن و ناپدید شدن یکایک همراهان است.داستان دلنشینی‌ که نویسندهء چیره‌دست و هنرمند جناب "ایرج اعتمادی" (که اگرچه در آبخَست زاده نشده ولی سالیان دراز زیستن در آبخَست او را چنان با فرهنگ آبخست آشنا و دلبسته کرده‌است که نگاهش به زندگی جزیره تی‌ست) از زبان "دلا محه بلال" داستان سُرایی و در هشتاد و شش صفحه مرزبندی‌ کرده است.جابه‌جا به ناهنجاری‌های زندگیِ آبخست‌نشینان پرداخته، اندوه خود را از این‌که (به چوک جزیرتی کار نیست، مگر دبی) مانند زبانزد، سر زبان آم وبلاگ ایرج اعتمادی...
ما را در سایت وبلاگ ایرج اعتمادی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : irajetemadio بازدید : 204 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 9:46

به گزارش خبرگزاری موج هرمزگان، فریبا نیک‌نام دانش‌آموخته کارشناسی ارشد ایران‌شناسی، در یادداشتی اختصاصی به نقد و بررسی رمان آن تابستان پرداخت و در این باره نوشت: در چند دهه اخیر، و در واقع بعد از داستان "بوف کور" صادق هدایت، رمان فارسی پا به دوران بلوغ خود گذاشت تا جایی که امروزه مردم به آثاری چون "سووشون"، " شازده احتجاب"، " همسایه‌ها" و... همچون آثاری کلاسیک می‌نگرند. اما شاید بتوان دوره‌ی دیگری هم برای شکوفا شدن رمان فارسی در نظر گرفت و آن شروع رمان‌نویسی در میان نویسندگانی است که با تسلط کامل و آگاهی درباره چند و چون رمان فارسی و کلاسیک، قدم در راه نوشتن رمان با نگاهی بومی‌گرایانه و برخاسته از فرهنگ بومی منطقه خویش نهادند.در جای‌جای ایران، نویسندگان با تکیه بر فرهنگ و زبان بومی خود به خلق آثاری پرداختند که هر کدام را شاید بتوان به عنوان شاهکار ادبی منطقه و فرهنگ آن، و حتی، رمان فارسی به شمار آورد.متاسفانه رمان‌نویسی در گستره‌ی زبان اَچُمی کمی دیرتر از دیگر مناطق ایران شکل گرفته است که دلایل آن در این نوشته نمی‌گنجد. اما با ظهور داستان‌هایی از نویسندگان این گویش کهن فارسی، اکنون نویسندگان توانایی را می‌بینیم که نوشته‌هایشان توان رقابت با شناخته‌ترین رمان‌های فارسی را دارد.در این میان یکی از رمان‌هایی که اخیراً خوانده و جمله' href='/last-search/?q=جمله'>جمله به جمله آن را زندگی کرده‌ام، رمان " آن تابستان" نوشته  ایرج اعتمادی است. رمانی که با ساختار زبانی خاص خود، برگرفته از فرهنگی است که نویسنده در آن بالیده و با نگاه عمیق و باوری که از نوشته پیداست آن را به رشته تحریر در آورده است.این رمان با توجه به ویژگی‌های رمان فارسی نه تنها در این منطقه که در تمام گستره‌ی زبان فارسی وبلاگ ایرج اعتمادی...
ما را در سایت وبلاگ ایرج اعتمادی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : irajetemadio بازدید : 188 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 9:46